•بدون شک هر انسانی دوست دارد محبوب دیگران باشد و از اظهار محبّت، دلگرم و مسرور می‌شود. خلأ عاطفی در زندگی انسان را با هیچ چیز دیگر نمی‌توان جبران کرد. محبّت قویترین هیجان روح است که هر حس دیگری را خاموش می‌کند و زیر پا می‌گذارد. یکی از روان‌شناسان «جان بی کایزل» درباره‌ی عشق و محبّت می‌گوید: «احتیاج به محبّت با هر نوزادی به دنیا می‌آید. ظاهراً نوزاد ابتدا غذا و آسایش می‌خواهد، اما چند هفته نمی‌گذرد که به مادر می‌چسپد و لبخند می‌زند و تمنای محبّت می‌کند. پس آنچه برای حفظ بقا لازم دارد، اولین احتیاج کودک به دوست داشتن و محبوب بودن است.»

در حدیثی از پیامبر اسلام آمده است که: «وَالذَّي نَفْسِي بِيَدِهِ لَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّه‌ی حَتَّى تؤمنُوا وَلَنْ تَؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا»

«سوگند به آن که جان من در دستِ اوست، به بهشت هرگز درنخواهید آمد، تا آنکه ایمان آورید، و ایمان نخواهید آورد تا آنکه به یکدیگر محبّت ورزید. » 

•عشق و محبّت معنایی خاص‌تر از رضایت دارد و تأثیرش نیز ژرفتر است. گاهی انسان از چیزی یا شخصی راضی است و به آن یا به او رضایت می‌دهد، اما این رضامندی به دوست‌داشتن و علاقه‌ی قلبی پیداکردن به آن چیز یا به آن شخص نمی‌انجامد. محبّت‌ورزیدن وادی دیگری است غیر از وادی رضامندی. 

•عشق و محبّت عبارتست از روح هستی، کیمیای دل‌ها، و سند امن و امان برای انسانها. همانطور که قانون جاذبه‌ی عمومی نمی‌گذارد که زمین و ستارگان و افلاک به یکدیگر برخورد کنند و همدیگر را بیندازند یا بسوزند و از میان بروند، قانون محبّت نیز زمام روابط انسانی را به دست می‌گیرد، تا مبادا با یکدیگر برخورد کنند و بسوزند یا خون میان‌شان ریخته شود. این همان محبّت است که مردم دیروز و امروز ارزشش را شناخته‌اند و گفته‌اند: اگر محبّت حاکمیت می‌یافت، مردم نه به عدالت نیازی داشتند و نه به قانون. محبّت و دوست‌ داشتن... تنها گوهری است که به ما امنیت و آرامش و سلامتی و صلح و صفا می‌دهد. 

قرن‌ها پیش مولانا جلال الدین رومی در این رابطه اشعاری سروده است. 

از محبّت تلخ‌ها شیرین شود      وز محبّت مسها زرین شود

از محبّت دُردها صافی شود       وز محبّت دَردها شافی شود

از محبّت لجن گلشن شود           بی‌محبّت روضه گلخن می‌شود

از محبّت سنگ روغن می‌شود     بی‌محبّت موم آهن می‌شود

 

20 راهکار جهت ایجاد و حفظ محبّت و دوستی

•خرج کردن زمان، تلاش، و دلسوزی برای حفظ پیوندمان.

•تهی نمودن دلهایمان از کینه، دشمنی و بدبینی‌ها. 

•کم کردن اشتباهات و رنجش های جزیی خویش و درصدد بهبود رفتار خود برآمدن.

•چشم‌پوشی نمودن از اشتباهات دیگران.

•انتظار داشتن از همدیگر بر اساس واقعیت.

•رعایت ادب و احترام و برخورد منطقی در رفتارهای خود. 

•پائین نیاوردن شأن انسانی همدیگر.

•انجام خدمتی هرچند کوچک نسبت به همدیگر.

•دادن هدیه‌ای ناقابل در مناسبتها. 

•قدردانی کردن و استفاده از عبارات تشکرآمیز. 

•داشتن لبخندی ملایم بر لب.

•آرزوی موفقیت نمودن و دعا کردن برای آنها. 

•پرهیز از حرف زدن به زبان کنایه و طعنه.

•رفع سوء تفاهم‌های احتمالی.

•گوش دادن به سخنان مخاطب.

•احترام گذاشتن به فردیت، نگرشها، احساسات و حق انتخاب دیگران.

•عدم سرزنش و ملامت دیگران در مسائلی که پیش می‌آید. 

•تأیید و تحسین دوستانمان.

•توجه نمودن به آداب و رسوم سنتهای یکدیگر. 

•پذیرفتن شجاعانه‌ی اختلافاتی که ناگزیر پیش می‌آید.

 و در پایان:

•هیچ چیز در دنیا زیباتر از دوست داشتن یکدیگر نیست، زیرا عشق غایت تمامی تجارب است.

•بدون توقع وانتظار نسبت به همدیگر محبّت بورزیم. عشق و محبّتی که بی‌منت نباشد واقعی نیست. محبّتی که در پشت چهره‌ی آن توقع و انتظاری خفته باشد، داد و ستد و معامله‌ای بیش نیست. 

 

منابع:

-قرضاوی، یوسف، نقش ایمان در زندگی، ترجمه‌ی محسن ناصری و فرزانه‌ غفاری، تهران، نشر احسان.

-دونالد والترز، رموز عشق ورزیدن.

•مقاله‌ی بهشت بهای دلهای بی‌کینه و مقاله‌ی چگونه یکدیگر را دوست بداریم؟ سایت آفتاب